هنر شفاف اندیشیدن
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمه: عادل فردوسی پور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات چشمه، چاپ ۲۲، سال ۱۳۹۴
چرا باید به قبرستانها سر بزنی: خطای بقا
در زندگی روزمره، چون موفقیت بیش از ناکامی به چشم میآید، دائماً شانس موفقیت خود را بیشازاندازه تخمین میزنیم.
افراد ناموفق دربارهٔ ناکامیهای خود نه کتاب مینویسند، نه سخنرانی میکنند.
خطای بقا یعنی افراد دائماً احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنند. با سر زدن به قبرستان پروژهها، سرمایهگذاریها و شغلهایی که درزمانی بسیار امیدوارکننده به نظر میرسید، در برابر این خطا موضع بگیر. قدم زدن در این قبرستان، ناخوشایند ولی برای شفاف شدن ذهنت لازم است.
آیا دانشگاه هاروارد شمارا باهوشتر جلوه میدهد؟
توهم بدن شناگر
هرگاه ما عوامل انتخاب را با نتایج آن اشتباه میگیریم، طعمهٔ چیزی میشویم که نسیم طالب به آن توهم بدن شناگر میگوید.
زیبایی یک عامل انتخاب است؛ نه نتایج آن.
توهم بدن شناگر نوعی خودفریبی است.
هر وقت ترغیب میشوی توان خود را صرف برخی کارها کنی، حواست را جمع کن، از شکم شش تکه و ظاهر آراسته و درآمد بالاگرفته تا عمر طولانی و یک رفتار بهخصوص و شادمانی. ممکن است در دام توهم بدن شناگر بیفتی. قبل از اینکه تصمیم بگیری کار را شروع کنی، به آینه نگاه کن و دربارهٔ چیزی که میبینی با خودت صادق باش.
تایید اجتماعی
اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است. تأیید اجتماعی
در مسیر یک کنسرت، سر یک چهارراه با گروهی از آدمها مواجه میشوی که همه به آسمان خیره شدهاند. بدون اینکه فکر کنی، تو هم به بالا زل میزنی. چرا؟ تأیید اجتماعی.
درگذشته، دنبالهروی از بقیه، راهکار مناسبی برای بقا بود.
جمله حکیمانهٔ سامرست موام را به خاطر بسپار:
اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است.
چرا باید گذشته را فراموش کنی؟ خطای هزینهٔ هدر رفته
ما سرمایهگذاری زیادی برایش انجام دادهایم. اگر متوقفش کنیم، یعنی همهٔ این هزینهها بیدلیل بوده، او هم قربانی دیگر خطای هزینهٔ هدر رفته است.
خطرناکترین حالت خطای هزینهٔ هدر رفته وقتی است که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی صرف چیزی کرده باشیم. این هزینه کردن دلیلی میشود برای ادامه دادن، حتی اگر با موضوعی محکومبه شکست سروکار داشته باشیم. هر چه بیشتر سرمایهگذاری کنیم، هزینهٔ هدر رفته بیشتر میشود و بیشتر مجبور میشویم ادامه بدهیم.
ادامه دادن یک پروژهٔ بیارزش تنها این اتفاق دردناک را به تأخیر میاندازد و ظاهر را کماکان کان حفظ میکند.
نوشیدنی مجانی را قبول نکن: تقابل

اول بده بعد، بستان
میل به ادای دین قوی است.
تقابل یکی از راهکارهای مفید برای بقا و گونهای از مدیریت ریسک است.
این جنبهٔ مثبت تقابل است.
اما تقابل یک جنبهٔ زشت هم دارد، انتقام
اگر کسی در فروشگاه سراغت آمد تا از تو بخواهد یک نوشیدنی، یکتکه پنیر یا یکمشت زیتون را تست کنی، پیشنهادش را رد کن. این توصیهٔ من است مگر اینکه دلت بخواهد یخچالت را پرکنی.
خطای تأیید
وارن بافت، میگوید، آنچه بشر بهتر از هر کار دیگری انجام میدهد، تفسیر اطلاعات جدید به شیوهای است که نتیجهگیریهای قبلی دستنخورده باقی بماند.
جگرگوشههای خودت را بکش، خطای تأیید
خطای تأیید: پدر خطای تأیید است.
گوگل بسیار موفق است، چون نوعی فرهنگ خلاقیت را پرورش میدهد.
دوستان سوپر مدل خود را در خانه رها کن: اثر مقایسهای
اثر مقایسهای تصور غلط و متداولی است. برای ماشین جدید خودت صندلیهای چرمی سفارش میدهی، چون قیمت سه هزار دلاری آن در مقایسه باقیمت شصت هزار دلاری ماشین ناچیز به نظر میرسد.
نقطهضعف ما: متوجه تغییرات کوچک تدریجی نمیشویم.
پول ما دائماً ارزش خود را از دست میدهد؛ اما ازآنجاکه تورم بهمرور اتفاق میافتد متوجهش نمیشویم.
درنهایت کاری کنید که مقایسه شوید.
چرا یک نقشهٔ غلط را به نبود نقشه ترجیح میدهیم؟ خطای در دسترس بودن
اگر چیزی بهاندازهٔ کافی تکرار شود، ملکهٔ ذهن ما میشود. حتی اگر درست هم نباشد.
مردم اطلاعاتی را که ساده به دست میآید ترجیح میدهند، چه دادهی اقتصادی باشد، چه دستورالعملها.
چرا نابرده رنج گنج میسر نمیشود، باید گوشهای شمارا تیز کند؟ خطای قبل از اینکه اوضاع بهتر شود، بدتر میشود.
خطای قبل از اینکه اوضاع بهتر شود، بدتر میشود درواقع یک عامل انحرافی و یک شاخه از خطای تأیید است.
حتی داستانهای واقعی هم افسانهاند: خطای داستان

داستانها موجودات نامفهومی هستند. آنها حقیقت را مخدوش ولی سادهتر میکنند و جزییاتی را که به کار نمیآید دور میاندازند.
شرکتهای تبلیغاتی نیز از این موضوع استفاده میکنند. بهجای اینکه به مزایای محصول خود بپردازند، یک داستان دربارهٔ آن میسازند.
هر وقت داستانی را میشنوی، از خودت بپرس: چه کسی این را فرستاده، اهدافش چیست و چه کاسهای زیر نیمکاسه است؟
چرا باید دفترچهٔ خاطرات داشت؟ خطای بازنگری
خطای بازنگری از متداول از متداولترین خطاهاست. میتوان آن را بهدرستی پدیدی من به تو گفته بودم. نامید.
چرا مرتب دانش و تواناییهایت را درست بالا میگیری؟ اثر بیش اعتمادی
بیش اعتمادی در پیشبینیها هم اتفاق میافتد، مثل پیشبینی وضع بازار بورس در سال آینده یا درآمد یک شرکت در سه سال آینده.
بیش اعتمادی در مردان شدیدتر است و زنان کمتر از مردان دانش و تواناییهای خود را دست بالا میگیرند.
تنها افراد خوشبین در معرض بیش اعتمادی قرار نمیگیرند. حتی افراد بدبین نیز خود را دست بالا میگیرند، البته به میزان کمتر.
به عقیدهٔ چارلی مانگر: دو نوع دانش وجود دارد. اول، دانش واقعی. آن را در مردمی میبینم که زمان و تلاش فراوانی را برای فهم یک موضوع صرف کردهاند. نوع دوم، دانش شوفر نامیده میشود، دانش افرادی که فقط وانمود میکنند بلدند.
نصیحت مانگر: باید بدانی چه چیزهایی را میفهمی و چه چیزهایی را نمیفهمی. خیلی مهم نیست دایره چه قدر بزرگ باشد، مهم این است که بدانی محیطش کجاست.
مانگر بر این نکته هم تأکید میکند، بنابراین، باید استعدادهایت را کشف کنی. اگر وارد یک بازی بشوی که بقیه استعدادش رادارند و تو نداری، بازنده خواهی شد. این از تمام پیشبینیهایی که میتوانی انجام بدهی بهیقین نزدیکتر است. باید کشف کنی کجاها برتری داری. باید در حوزهٔ دایره تواناییات وارد بازی شوی.
کارشناسان و افرادی که علم واقعی دارند اگر سؤالی را بلد نباشد باافتخار میگویند نمیدانم. ولی اگر کارشناس واقعی نباشد ممکن است هر پاسخی را بشنویم.
کمتر از آن چیزی که تصور میکنی در اختیار توست: توهم کنترل
توهم کنترل تمایل به این است که باور کنیم بر چیزی اراده داریم که در عمل اصلاً تحت اختیارمان نیست.
بر چیزی مهمی که واقعاً رویشان اثر داری تمرکز کن. دربارهٔ سایر موارد: هر چه میخواهد بشود، میشود.
هیچوقت به وکیل خود حقوق ساعتی ندهید: تمایل پاسخ بیشازحد به پاداشها
یک شرکت برای دستیابی به برخی اهداف وعدهٔ پاداش و مزایا تعیین میکند و بعد چه اتفاقی میافتد؟ مدیران بهجای توسعهٔ تجارت تلاش خود را صرف کوچک کردن اهدافشان میکنند.
انسان بزرگ، مشاهدهٔ خود را از این پدیده اینطور بیان میکند: انسانها طوری به پاداشها واکنش میدهند که بیشتر میدهند که بیشتر به نفعشان باشد.
مدتها تلاش میکردم متوجه شوم چه چیز باعث میشد برخی بزرگزادگان تحصیلکرده در قرونوسطا زندگی آسودی خود را رها کنند، سوار اسبهایشان بشوند و در جنگهای صلیبی شرکت کنند. آنها بهخوبی از رنجآور بودن سفر ششماهه به اورشلیم که مسیر آن مستقیماً از میان قلمرو دشمن میگذشت آگاه بودند؛ اما این خطر را میپذیرفتند. به ذهنم خطور کرد که پاسخ در سیستمهای پاداش است. اگر زنده میماندند وبرمی گشتند، میتوانستند از غنیمتهای جنگی استفاده کنند و تا آخر عمر ثروتمند باشند. اگر هم میمردند، مستقیماً از رستگاران بهحساب میآمدند و از مزایای آن بهره میبردند. شرایط برد –برد بود.
نرخهای ساعتی را فراموش کن و همیشه برای هزینهٔ ثابت از قبل مذاکره کن.
ضربالمثل قدیمی: هیچوقت از آرایشگر نپرس به اصلاح نیاز داری یا نه.
تأثیر شکبرانگیز پزشکان، مشاوران و روانپزشکان بازگشت به میانگین
توهم بازگشت به میانگین: فرض کن که محل زندگیات با سرمای بیسابقه مواجه شده. احتمالش بسیار زیاد است که طی چند روز آتی دما به مقدار میانگین ماهانه مورد انتظار برگردد و هوا گرمتر شود. این امر برای گرمای بسیار زیاد، خشکسالی یا باران نیز صادق است. دما حول یک میانگین ثابت در حال نوسان است.ناپایداری در عملکردهاست.
وقتی داستانهایی مثل این را میشنوی که مریض بودم، به پزشک مراجعه کردم و چند روز بعد بهتر شدم یا شرکت ماسال بدی داشت بعد یک مشاور استخدام کردیم و حالا اوضاع به حالت عادی برگشته است. به دنبال دوستی قدیمی ما بازگشت به میانگین باش.
هرگز تصمیمی را بر اساس نتیجهاش قضاوت نکن: خطای نتیجه
ما تمایل داریم تصمیمها را بر اساس نتیجه ارزیابی کنیم، نه فرایند تصمیم. این تصور غلط را اشتباه مورخ را هم مینامند.
یک آزمایش: تو باید عملکرد سه جراح قلب را ارزیابی کنی. برای آزمایش، از هرکدام میخواهی یک عمل جراحی سخت را پنج بار انجام بدهد. در طی این مهرومومها، احتمال مرگ براثر این عمل روی بیست درصد ثابت مانده است. هیچکس زبردست جراح الف فوت نمیکند. زیردست جراح ب یک بیمار فوت کرد و زیردست جراح ج دو نفر. عملکرد الف، ب، ج را چگونه ارزیابی میکنی؟ اگر مثل بقیهٔ مردم فکر کنی، الف را بهترین، ب را در مقام دوم و ج را بر اساس حوزهٔ کاریاش و با زیر ذرهبین قرار دادن مراحل آمادهسازی و اجرای عمل جراحی قضاوت کنی. بهعبارتدیگر، فرایند را ارزیابی میکنی، نتیجه را نه.
هرگز یک تصمیم را صرفاً بر اساس نتیجهاش ارزیابی نکن، بهخصوص زمانی که تصادفی بودن یا عوامل خارجی دران نقش داشته باشد. یک نتیجه بد لزوماً نشاندهندهٔ یک تصمیم بد نیست و برعکس.
کمتر بیشتر است: تضاد انتخاب

فراوانی انتخابها تو را دچار سرگیجه میکند، ولی باید حدی برایان متصور شد. وقتی از حد میگذرد، انتخابهای بسیار زیاد کیفیت زندگی را خراب میکند. واژهٔ فنی این اتفاق تضاد انتخاب است.
سوپرمارکتی باجهای نصب کرد تا مشتریان بتوانند بیست و جهارنوع مهتلق مربا را امتحان کنند. همه میتوانستند هرقدر دوست دارند انواع مختلف را امتحان کنند و درنهایت با تخفیف بخرند. روز بعد صاحب سوپر مارکت همین کار را فقط با شش طعم مختلف انجام داد. نتیجه؟ روز دوم ده برابر مربا فروختند. چرا؟ مشتریان باوجود چنین دامنهٔ وسیعی نتوانستند تصمیم بگیرند و بنابراین چیزی نخریدند. این آزمایش بارها با محصولات مختلف تکرار شد. نتایج همیشه یکسان بود.
انتخابهای زیاد منجر به نارضایتی میشود. چگونه میتوانی مطمئن باشی از بین دویست گزینهای که احاطه و سردرگمت کردهاند گزینهٔ درست را انتخاب میکنی؟ پاسخ این است: نمیتوانی. هر چه گزینه درست را انتخاب میکنی پاسخ این است: نمیتوانی. هر چه گزینههای بیشتری داشته باشی. نامطمئنتر خواهی بود و متعاقبش ناراضی.
تو به من علاقه داری، واقعاً به من علاقه داری: خطای علاقه
دوستداشتنی به چه معناست؟ طبق تحقیقات، اشخاص وقتی در نظر ما دلپذیرند که.
الف: ازنظر ظاهری جذاب باشند
ب: ازنظر اصالت، شخصیت و علایق به ما شباهت داشته باشند
ج: از ما خوششان بیاید.
درنتیجه تبلیغات پر از آدمهای جذاب است.
تعریف کردن معجزه میکند، حتی اگر پوچ و توخالی باشد.
به هیچچیز بیشازحد وابسته نباش: اثر مالکیت
بهطور شگفتانگیزی، اثر مالکیت نهفقط برداشته ها مؤثر است، بلکه بر چیزهایی که نزدیک به تملک آنها بودهایم نیز اثر دارد.
خیلی به چیزی به چیزی وابسته نباش. فرض کن آنچه در اختیارداری چیزی است که جهان بهطور موقت به تو امانتداده است و میتواند در یکچشم برهم زدن آن را از تو پس بگیرد.
اجتنابناپذیر بودن اتفاقات نامحتمل: اتفاق تصادفی
زیاد هیجانزده نشو. اتفاقات تصادفی نامحتمل دقیقاً اینگونه هستند، نادر ولی کاملاً شدنی. اینکه بالاخره اتفاق میافتند چیز عجیبی نیست. اتفاق عجیبتر این است که هرگز رخ ندهند.
چرا آخرین شیرینی جعبه دهان تو را آب میاندازد؟ خطای کمبود
رومیها معتقد بودند raras sunt cara یعنی کمیاب باارزش است.
این پدیده را واکنش مینامند.
وقتی صدای سم چهار پایان را میشنوی، منتظر گورخر نباش: غفلت از نرخ پایه
غفلت از نرخ پایه یعنی نادیده گرفتن سطوح توزیعی اساسی.
مثلاً میگرن ممکن است نشاندهندهٔ آلودگی ویروسی یا تومور مغزی باشد؛ اما عفونتهای ویروسی بسیار متداولترند:
بهبیاندیگر، نرخ پایهٔ بالا دارند. به همین خاطر، پزشکان پیش از بررسی تومور، آزمونهای عفونت میگیرند. این بسیار منطقی است.
چطور مردم را از چند میلیون پولشان خلاص کنیم: استدلال استقرایی
فرانکلین: گفته هیچچیز قطعی نیست، مگر مرگ و مالیات.
درواقع، اثباتشده که ازنظر عاطفی، از دست دادن یکچیز دو برابر سنگینتر از به دست آوردن همان چیز است. دانشمندان اجتماعی به این پدیده نفرت از زیان میگویند.وقتی گروهی انجام شود افراد انرژی کمتر میگذراند.
هیچوقت از یک نویسنده نپرس رمانش شرححال خودش است یا نه: خطای انتساب ذاتی
این پدیده، تمایل غلو کردن در مورد تأثیرگذاری افراد و دستکم گرفتن عوامل خارجی و موقعیتی را توصیف میکند.
چرا نباید به لکلک اعتقاد داشته باشی؟ علیت نادرست
همبستگی دلیلی بر علیت نیست. با دقت بیشتر به اتفاقهای مرتبط نگاه کن. بعضی وقتها آنچه علت معرفی میشود معلول از کار درمیآید و برعکس. گاهی هم اصلاً ارتباطی وجود ندارد.
هرکسی در اوج، زیبا به نظر میرسد: اثر هالهای
اثر هالهای دید ما را کور میکند.
عمیقتر بررسی کن. وقت خود را صرف تحقیق جدی کن. آنچه درنهایت ظاهر میشود همیشه زیبا نیست، اما تقریباً همیشه آموزنده است.
مهم نیست چه میگویی، مهم این است که چگونه میگویی: واژه بندی
مهم نیست چه میگویی، مهم این است که چگونه میگویی.
چرا تماشا کردن و صبر کردن شکنجه است؟ خطای عمل
این پدیده خطای عمل نام دارد، فعال به نظر بیا حتی اگر به چیز نرسی.
وقتی موقعیتی جدید یا نامشخص است، خطای عمل برجستهتر میشود.
جامعه در مقیاس بزرگ همچنان تصمیم عجولانه را به استراتژیهای منطقیای که میگوید صبر کنیم ببینیم چه میشود، ترجیح میدهد.
پس وقتی شرایط نامشخص است ٍ، عقب بایست تا این کار با حسین مواجه نشود.
چرا تو یا راهحل هستی یا خود هستی یا خود مشکل؟ خطای از قلم انداختن.
اگر به حل مشکل کمکی نمیکنید، خود مشکل هستید.
زمانی که بخواهی تصمیم بگیری کاری را انجام دهی که میتواند به نفع ۸۰ درصد مردم باشد و به ۲۰ درصد مردم ضرر برساند. این تصمیم را نگیر.
تقصیر من نبود: خطای خدمت به خود
موفقیت را به خود نسبت میدهیم و شکست را به عوامل بیرونی. این همان خطای خدمت به خود است.
مراقب باش چه آرزویی میکنی: تردمیل خوشبختی
پیشبینی احساسی مینامد، ناتوانی ما در پیشبینی صحیح احساسات خودمان.
همانطور که میدانیم، اثر شادی بعد از چند ماه ناپدید میشود.
افرادی که در شغلشان تغییر یا پیشرفتی میکنند ازنظر میزان خوشحالی بعد از حدود سه ماه دوباره به همان حالت اولیه برمیگردند. علم این اثر را تردمیل خوشبختی مینامد.
این توصیهها را که ازنظر علمی نیز تأییدشدهاند به کار ببر تا تصمیمات بهتر و هوشمندانهتری بگیری، از چیزهای منفی که نمیتوانی به آنها عادت کنی اجتناب کن، مثل تردد بین خانه و محل کار، سروصدا یا استرس مزمن.
از چیزهای مادی مثل ماشین، خانه، برنده شدن در لا تاری، پاداشها و جوایز، انتظار شادی کوتاهمدت داشته باش.
تا حد ممکن وقت از آزاد و مستقل برای خودت در نظر بگیر، چون آثار مثبت طولانیمدت معمولاً ازآنچه پیوسته انجامش میدهی نشئت میگیرند. علایقت را دنبال کن، حتی اگر مجبور باشی بخشی از درآمدت را صرفشان کنی. روی دوستیها سرمایهگذاری کن. برای اکثر مردم، داشتن موقعیت اجتماعی حرفهای شادی طولانیمدتی به ارمغانی میآورد.
نظر شما در مورد «« خلاصه کتاب هنرشفاف اندیشیدن»» چیست؟ منتظر دیدگاه های شما هستیم.