به فایل صوتی این مقاله گوش دهید:
مدیران برای اینکه رشد کرده و پیشرفت نمایند باید راه طولانی را پشت سر بگذارند. برخی افراد در طول زندگیشان اندکی تغییر میکنند اما برخی بیشتر.
اگرچه ژنتیک نقش بسیار مهم و انکارناپذیری ایفا میکند، ولی طبیعت انسان ثابت و بدون تغییر نیست. آن دسته از افرادی که مایلاند رشد کرده و به خودآگاهی بیشتری دست یابند، قطعاً باگذشت زمان تکامل یافته و تبدیل به مدیران واقعاً تحول یافته میشوند.
هر کسی باید خودش باشد، نه اینکه سعی کند از دیگران تقلید کند.
شما خودتان مسئول رشد و پرورش دادن خودتان هستید.
افراد چگونه تبدیل به مدیران اصیل و واقعی میشوند؟
اولین و مهمترین نکته این است که این افراد داستان زندگیشان را به شیوههای چارچوببندی نموده و بیان کردند که این امکان را برای آنها میسر میساخت تا بهعنوان ناظران فعال _ و نه منفعل _ زندگیشان را مشاهده کنند.
بهعبارتدیگر:
آنها خود را میدیدند که چگونه بهواسطه ی تجربیاتی که در طول زندگیشان کسب نمودند، به خودآگاهی رفتار میکنند و در این میان حتی گاهی خود را در معرض خطرهای بسیاری قرار میدهند.
آنها مراقب هستند تا میان انگیزههایشان تعادل برقرار کنند، زیرا که هم بهواسطهٔ ارزشهای درونیشان هم بهواسطه ی میل به پذیرفته شدن در میان دیگران انگیزه مییابند.
مدیران واقعی همچنین از یک گروه پشتیبانی قوی برخوردار هستند و اطمینان دارند که هیجانات خود را حتی در شرایط دشوار کنترل میکنند وزندگی یکپارچهای دارند.
درس گرفتن از زندگی شخصی
برای آنکه مدیر اصیل و واقعی باشید، ابتدا باید داستان زندگی خودتان را درک کنید. داستان زندگی شما بستری را مهیا میسازد تا تجربه کسب کنید و با کسب این تجربیات از درون انگیزی برخوردار شوید تا بر دنیای پیرامون خود تأثیر بگذارید.
مدیران بزرگ تأثیرات متحول ساز از دست دادن شغل، بیماری، مرگ نا به هنگام دوستان و عزیزان، احساساتی ماند طرد شدن و مورد بیوفایی قرار گرفتن و… شرایط خود را توصیف میکنند و بهجای اینکه خودشان را یک قربانی ببینند، از این تجربیات سازنده استفاده میکنند تا به زندگیشان معنی ببخشند.
آنها این رویدادها را مجدداً چارچوببندی میکنند تا مشکلات و چالشهای خود را به طرز موفقیتآمیزی پشت سر گذاشته و در نهایت شور و هیجان خود برای مدیریت را کشف نمایند.
شناخت خود واقعی برای مدیر واقعی
مهمترین قابلیتی که باید مدیران آن را پرورش دهند ______ خودآگاهی ________ است.
بزرگترین مانعی که مدیران برای کسب خودآگاهی با آن مواجه میشوند، همان _____انکار کردن _____ است.
مدیران غروری دارند که باید رعایت شود، دچار عدم اعتمادبهنفسی هستند که باید رفع شود، درگیر ترسها و اضطرابهای هستند که باید فروکش کند.
مدیران واقعی میدانند که باید به بازخوردها گوش فرا دهند ___ بهویژه آن نوع بازخوردهایی که چندان خوشایند نیستند و باید شکستها و سختیها و ناکامیها را تحمل کنند و خود را آزار ندهند.
استفاده از ارزشهای شخصی برای مدیر واقعی
ارزشهایی که اساس یک مدیری اصیل را تشکیل میدهند برگرفته از باورها و اعتقادات شماست، اما تا وقتی این ارزشها در شرایط دشوار مورد آزمایش قرار نگیرند، متوجه نخواهید شد که ارزشهای واقعیتان چه مواردی هستند.
هر فردی میتواند ارزشهای موردنظر خود را لیست کند و بهراحتی بر مبنای چارچوب ارزشهای خود زندگی خود را ادامه دهد.
البته تا زمانی که اوضاع بر وفق مراد است… اما وقتی شغل یا زندگیتان دچار چالش شد و خیلی چیزهایی واقعاً برایتان حائز اهمیت است، یا حاضرید چه چیزهای را فدا کنید تا چه چیزهایی به دست آورید.
اصول مدیریت همان ارزشهایی است که تبدیل به عمل میشوند.
وقتی ارزشهای شما از بنیاد مستحکمی برخوردار بوده و آنها را تحت شرایط دشوار بیازمایید، آنگاه قادر خواهید بود اصولی را تدوین کرده و در امر مدیریت از آنها بهره بگیرید.
برای مثال، ارزشی مانند ______ نگران دیگران بودن ________ در صورتیکه به یک اصل مدیریت تبدیل گردد، اینگونه خواهد شد: باید محیط کاری را فراهم آورید که در آن افراد به خاطر کمکهایی که ارائه میدهند، مورد احترام قرار بگیرند، احساس امنیت شغلی داشته باشند و از این امکان برخوردار باشند تا همه استعدادها و تواناییهای خود را به معرض نمایش بگذارند.
تعادل بین انگیزه درونی و بیرونی برای مدیر واقعی
از آنجاییکه مدیران واقعی باید از انگیزههای قوی برخوردار بوده و در زندگی جانب تعادل را بگیرند، بنابراین خیلی مهم است که دریابند چه چیزی به آنها انگیزه میدهد.
دو نوع انگیزه وجود دارد: انگیزه درونی و انگیزه بیرونی.
اگرچه مدیران این واقعیت را نمیپذیرند، اما باید بگوییم که بسیاری از آنها موفقیت خود را با پارامترهای دنیای بیرون میسنجند و بدین طریق به سمت موفقیت سوق داده میشوند. آنها از اینکه در کارشان ترفیع و پاداش بگیرند و بدین طریق مورد قبول دیگران واقع شده و از جاه و مقامی برخوردار گردند، بسیار لذت میبرند.
از سوی دیگر، انگیزههای درونی بر خواسته از درک مدیران از معنای زندگی است. انگیزههای درونی ارتباط نزدیکی با داستان زندگی افراد و نحوه ی چارچوببندی کردن آن دارد. از جمله مواردی که میتوان به عنوان انگیزههای درونی ذکر کرد عبارتاند از: رشد فردی، کمک به رشد و پرورش یافتن دیگران، محقق ساختن اهداف اجتماعی و به وجود آوردن یک تغییر اساسی در جهان. مهم آن است که میان خود برای کسب اعتبار نزد دیگران و انگیزههای درونی که منجر به کامیابی در شغلتان میشود، تعادل برقرار کنید.
تعادل دادن مسیر به این منظور که موفقیتهایتان در گرو تأیید و تکریم دیگران نباشد، همواره کار آسانی نیست و اگر بخواهید دنبال چیزهای بیربط بروید، نمیتوانید به هدف اصلیتان دستیابید.
انگیزهای درونی متناسب با ارزشهای شما بوده و احتمال تحقق آنها بیشتر از انگیزههای بیرونی است.
جان تاین مدیرعامل بورس و اوراق بهادر نیویورک میگوید: «من سعی میکنم هر کاری را به بهترین نحو ممکن انجام دهم، در واقع به این طریق انگیزه پیدا میکنم. از طرفی ترجیح میدهم که تأثیری که روی جامعه و قشرهای مختلف مردم میگذارم چندین برابر شود».
کنترل هیجانات و یکپارچهسازی زندگی برای مدیر واقعی
برای اینکه زندگی متعادلی داشته باشید، باید تمامی مؤلفههای سازنده ی زندگیتان از جمله کار، خانواده، جامعه و دوستانتان را طوری گرد هم آورید که وقتی در محیط های آنها قرار میگیرید، به یک نحو رفتار کنید و در واقع همان آدم همیشگی باشید.
اصیل و واقعی بودن بدین معناست که در هر موقعیتی که قرار میگیرید، خودتان باشید.
اگر اجازه بدهید، دنیا آدم دیگری از شما میسازد. برای آنکه در زندگی همواره خود واقعیتان باشید، لازم است که انتخابهایتان آگاهانه باشد. البته انتخاب کردن گاهی واقعاً دشوار میشود و ممکن است در این میان مرتکب اشتباهات فراوانی شوید.
مدیران اصیل دارای اعتمادبهنفس و ثبات قدم هستند و هرگز رنگ عوض نمیکنند. یکپارچگی دارای انضباط است، بهویژه در مواقع استرسزایی که خیلی راحت واکنشپذیر شده و سریعاً به عادتهای بد گذشتهمان روی میآوریم.
مدیریت کردن کار پر استرسی است. از آنجاییکه مسئولیت کارمندان، سازمان و نتایج بر عهده ی شما بوده و باید تردیدها و بیثباتیهای تمامنشدنی محیط کارتان را مدیریت کنید؛ بنابراین هرگز نمیتوانید از پیدایش استرس جلوگیری نمایید. هرچه به مدارج بالاتری دست مییابید، از آزادی بیشتری نیز برای در دست گرفتن سرنوشت خود برخوردار میشوید، البته میزان استرسها و تنشهایتان هم بیشتر میشود.
مسئله این نیست که آیا میتوانید از پیدایش این استرس جلوگیری کنید، مهم آن است که چگونه آن را کنترل کرده تا تعادل روحی خود را همواره حفظ نمایید.
مدیران اصیل بهخوبی از این مسئله آگاهاند که مهم است هیجانات خود را حتی در شرایط دشوار کنترل کنند. آنها علاوه بر اینکه بخشی از وقت خود را در کنار خانواده و دوستان نزدیکشان سپری مینمایند، ورزش کرده، روح خود را پالایش نموده، به فعالیتهای عامالمنفعه پرداخته و حتی به گذشته خود و جایی که در آنجا متولد و بزرگشدهاند نیز مراجعه میکنند. همه ی این کارها برای آنکه مدیر اثربخشی بوده و اصالت خود را حفظ کنند، ضروری است.
راز سازمانهای موفق این است که در تمامی سطوح از مدیرانی با اختیارات کافی برخوردار باشند، این مدیران حتی میتوانند جز پایینترین سطوح سازمانی نیز باشند. مدیران واقعی نهتنها برای اطرافیان خود الهامبخش میباشند، بلکه اختیاراتی را به آنها میدهند که در زندگی حرفهای خود پیشرفت کرده و کمکم مدیر شوند.
موفقیت مدیران آنها را قادر میسازد تا افراد بااستعداد را جذب کرده و فعالیتهای آنها را با اهداف سازمان همراستا کنند، درست مانند زمانی که به اعضای گروه خود اختیارات لازم را میدهند تا به چالشهای بزرگتری پرداخته و بدین طریق اقدام به مدیریت نمایند. در واقع هدف نهایی مدیران اصیل، دستیابی به نتایج برتری است که با گذشته زمان همچنان ماندگار باشند.
بنابراین تنها راه برای کسب نتایج مطلوبی که در بلندمدت تداوم داشته باشند، برخورداری از مدیران اصیل و واقعی است.
همچنین از اینکه به دیگران اختیارات کافی دادهایم و نقشی در بهتر شدن این جهان ایفا کردهایم، به یک احساس رضایتمندی درونی و بسیار عمیق دست مییابیم. اینها همان چالشها و کامیابیهای یک مدیر اصیل است.
مدیر وب سایت کسب و کار شما
مشاور کسب و کار در بندرعباس
نظر شما درباره «مدیر واقعی باشیم» چیست؟ منتظر شنیدن نظرات شما هستیم.